دنیای  ما..

دنیای ما..

نوشتن را دوست دارم , آنقدر که آرامم می کند! مثل آب روی آتش :)
دنیای  ما..

دنیای ما..

نوشتن را دوست دارم , آنقدر که آرامم می کند! مثل آب روی آتش :)

30.اینجا جنگل است؟

از جلوی برج های نیمه کاره ی مثلثی شکل عبور می کنیم. نگاهم خشک می شود روی پنجره هایش و خانه های خالی از سکنه اش. دلم خیلی میگیرد. این برج های نیمه کاره الان نزدیک به ده سال است که همین شکلی مانده اند. دلم برای کسانی که این خانه ها را پیش خرید کرده اند یا در این پروژه سرمایه گذاری کرده اند کباب میشود. خانواده هایی که ذره ذره پول هایشان را روی هم گذاشته اند. از تمام خوشی ها و تفریحاتشان زده اند تا پول خانه رویاییشان را جور کنند . لابد زمانی هم که موفق به پیش خرید این واحد ها شدند , به دوست و آشنا و فامیل کلی شیرینی دادند و خوشحال بودند. حتی معلوم نیست که چند بار آن خانه را در خواب خود دیده اند. برای رنگ دیوارهایش نقشه کشیده اند. برای دیزاینش برنامه ریزی کرده اند. و یک دفعه خبر به گوششان رسیده است که دوست عزیز تمام پول ها را برداشته و فرار کرده و حالا شما مانده اید و واحد های نیمه کاره تان! دستتان هم به هیچ جا بند نیست. آن وقت هر چند وقت یک بار از جلوی این برج هایی که حالا تبدیل به آینه ی دق شده اند عبور می کنند و آه می کشند برای تمام خیال های خوششان. برای تمام رویاهایشان..

نه راه پس دارند و نه راه پیش!

خیلی ها همه زندگیشان همان یک واحد نیمه کاره آن برج های نیمه کاره است و حالا مجبورند که بروند در بدترین شرایط ممکن مستاجر باشند و منت صاحب خانه را بکشند و هر سال هم معضل خانه به دوشی را تحمل کنند!

نمی دانم واقعا نمی دانم چطور بعضی پول ها از گلوی بعضی آدم ها پایین می رود؟

چطور می توانند یک لقمه اش بکنند و یک آب هم رویش در حالیکه میدانند این حق آن ها نیست. بروند در فلان آپارتمان لوکسشان در پاریس یا لندن یا نیویورک یا هر جای دیگر دنیا لم بدهند و اصلا فکرش را هم نکنند که چه بلایی بر سر آن خانواده های بدبخت ایرانی آمده است؟

تازه باید دعا کنیم که هر واحد را فقط به یک نفر فروخته باشند و گندش درنیاید که هر واحد را به 5 یا 6 نفر فروخته اند.

چرا آدم ها دارند از قانون جنگل پیروی می کنند و این گونه دل و روده ی همدیگر را بیرون می کشند؟ صد رحمت به قانون جنگل! اینجا از جنگل هم جنگل تر است. حس میکنم شیرها و ببرها و پلنگ ها از ما آدم ها خیلی زیاد می ترسند!!! :|

داستانی خواندم که پلنگی آهوی بارداری را شکار می کند و بعد از دریدن شکمش , متوجه این قضیه میشود! تمام تلاشش را می کند تا بچه را به درون شکم مادرش برگرداند ولی متوجه میشود که تلاشش بی نتیجه است و هر دوی آن ها مرده اند. به گوشه ای میرود و در حال تماشای افتضاحی که به بار آورده است , سنگ کوب می کندو میمیرد. می گویند آن پلنگ بر اثر فشار روحی سکته قلبی کرده است :(

بعد آن وقت این اقایان میدانند چند زن باردار از شنیدن خبر دردناک فرار آن ها و به باد رفتن پول هایشان, بچه شان افتاده است؟!

میدانند و به یک ورشان نیست؟

گاهی از انسان بودنم خجالت می کشم!

نظرات 6 + ارسال نظر

هنوز هم انسان پیدا میشه... گرگ های انسان نما خیلی زیادن، اما من به ذوق همون انسان های اندک روزها بیدار میشم.
پ.ن قلمت رو خیلی دوست دارم. خود به خود خونده میشه نوشته هات...

سیما مهربونم , منم به ذوق همون انسان های اندک زنده ام و نفس می کشم
نظر لطفته خانومی

ali 1394/10/29 ساعت 14:48

سلام اگر اهل شهر قم هستید و تمایل دارید در انتخابات مجلس شرکت کنید از شما می خواهم به دکتر مرتضی اشرافی مدرس دانشگاه که فوق دکتری علوم سیاسی دارند رای دهید. برای آشنایی بیشتر با ایشان به سایت www.karimeh.com مراجعه کنید. با تشکر

:|

واقعااا موافقم

خدا لعنتشون کنه
ولی مطمئن باش یه روزی یه جایی این لقمه تو گلوشون گیر میکنه و به بدترین شکل ممکن جواب نامردیاشون رو خواهند داد .

متاسفانه بعضی وقت ها لامصب گیر نمی کنه !
و ان بعضی وقت ها حسابی لج من یکی را در میاورد

دقیقا به هیچ کجاشون حساب نمیکنن و معتقدن تازه آدمهای زرنگی هستن

دقیقا همین که فکر می کنند دزدی کردن زرنگی ست لج من را در میاورد
البته اگر قبول کنند که دزد هستند!

الی 1394/10/28 ساعت 21:27

بعضی از کارهای آدما رو به خوی حیوانیشون هم اگه ربط بدیم به حیوون ها توهین کردیم...
ولی شاید پول و خوشبختی از این آدم های مظلوم روشوبرگردونده باشه ولی از اون آدم های ظالم خدا رو برگردونده! اونها بدبخت ترند پس

واقعا!!!
موافقم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.